واکسن شش ماهگی وتب شدید
سلام عزیزه دلم دیروز صبح ساعت 9از خواب بیدار شدی و بردمت حموم ... بعد اماده شدیم که باهم یعنی منو تو بریم بهداشت واسه واکسن شش ماهگی وسط راه بابایی زنگ زد که هر جاهستیم همونجا منتظرش بمونیم و میاد دنبالمون ...منم خیلی خوشحال شدم چون دیگه گل پسری افتاب نمیخورد وتوی گرما واذیت نمیشدی ...خلاصه رفتیم واکسنت رو زدیم...............تا شب طوریت نبود اما از ساعت ده شب تب کردی ومن تا پنج صبح دستمال خیس میذاشتم روی پاهای کوچولوت...خدارو شکر تبت پایین اومد ولی امروز اصلا بی حوصله بودی و جای واکسنت خیلی ورم کرده ... من بمیرم ودرد و گریه هات رو نبینم.....الان که این پست رو میذارم حالت بهترشده خدار...
نویسنده :
Amin@sara
23:01