نیمانیما، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
پیوندمن و باباپیوندمن و بابا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

نیما...فرشته زمینی من

واکسن شش ماهگی وتب شدید

سلام عزیزه دلم دیروز صبح ساعت 9از خواب بیدار شدی و بردمت حموم ... بعد اماده شدیم که باهم یعنی منو تو بریم بهداشت واسه واکسن شش ماهگی وسط راه بابایی زنگ زد که هر جاهستیم همونجا منتظرش بمونیم و میاد دنبالمون ...منم خیلی خوشحال شدم چون دیگه گل پسری افتاب نمیخورد وتوی گرما واذیت نمیشدی ...خلاصه رفتیم  واکسنت رو زدیم...............تا شب طوریت نبود اما از ساعت ده شب تب کردی ومن تا پنج صبح دستمال خیس میذاشتم   روی پاهای کوچولوت...خدارو شکر تبت پایین اومد ولی امروز اصلا   بی حوصله بودی و جای واکسنت خیلی ورم کرده ... من بمیرم ودرد و گریه هات رو نبینم.....الان که این پست رو میذارم حالت بهترشده خدار...
17 خرداد 1396

واکسن شش ماهگی

فردا صبح باید بریم واکسن شش ماهگی شمارو بزنیم واسه واکسنهای قبلیت بابا امین همراهمون بود اما فردا کار داره نیست باید خودمون با مامانی بریم از الان دلم برات میسوزه...ناراحتم ...نه واسه اینکه واکسن میزنیاا ...نه ....واسه اینکه درد میکشی بعدش...وقتی هم خانوم دکتر میخواست واکسنای قبلیت رو بزنه از اتاق میرم بیروون چون طاقت گریه و اشکهات رووو ندارم... اما عزیزم دیگه این واکسنها لازم هست تا ایشالا بزرگ بشی خدای نکرده به مشکلی بر نخوری عزیزم....   برات ارزوی سلامتی دارم       ...
15 خرداد 1396

سرلاک...غذای کمکی

بابایی برات سرلاک خرید ...خیلی دوستداشتی ...   نیگاه قیافت منتظره (به به )هستی به قول خودت           اینم سرلاک شما که یه قاشق بیشتر برات درست نکردم   چون بیشتر از نصف قاشقه خودت نمیخوری فسقلیپ       قیافت بعد از خوردن ...قربونت بششششم   بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس بوسسسسسسسسسسسسسس ...
15 خرداد 1396

نیما یعنی زندگیم...

    نیما یعنی زندگیم....   نیما یعنی عشقم....   نیمایعنی مهرمادری...   نیما یعنی فرشته ای که با اشکهاش اشک میریزم..   با خنده هاش میخندم...   نیما یعنی همون فرشته ای که با چشمام ازش  مواظبت میکنم..نگاهم بهش هست و   با هر لبخندش زندگی میکنم و خوشبختی  رو حس میکنم...     نیما یعنی همون فرشته ای که حاضرم برای    بزرگ کردنش  موهام سفید بشه...دومادش   کنم و بهش بگم: مادر به قربونت...درد وبلات   به جونم... پیر بشی مادر   نیما یعنی همون فرشته ی زمین...
14 خرداد 1396

بدووون شرح

                            عاااااااااشششششششششششششششششششقتم دوسسسسسسسسسسسسسستتدارم هم نفسم رفیق زندگیمی ...
13 خرداد 1396

حریره بادوم

سلام   عزیزم امروز غذای کمکی برات درست کردم ...حریره بادام   توی دیگ مسی کوچولو ... بابا امین برات خریده و     مامانی     میگه کلی خواص داره...حالا فکر نکنی همه اینا رو خوردی   ....نه خیر اقا پسرررر ... فقط یه قاشق چایخوری   خوردی...     نیمااا جوووون شما خیلی جثه ریزه ای داری   توی عکسهات بزرگ افتادی ... معلومه ازت بد غذاایی   چون شیرهم زیاد نمیخوری... همششش ماشالا   بازیگوشی و گریه و نق میزنی.....     برات ارزوی سلامتی دارم   &nb...
13 خرداد 1396

نگاه خوابیدنتوووو....

سلام فسقلی مامانی امروز یه عالمه کار داشتم توهم نمیذاشتی به یه زوری خوابوندمت بعد از یه ساعت اومدم تواتاقت ببینم در چه حالی هستی با این صحنه مواجه شدم:       ...
11 خرداد 1396